آمریکاییها در صحنهای از فیلم «مادام سکرتی» بهدنبال عادیسازی روابط ایران و رژیم صهیونیستی هستند.
سریال خانم وزیر یا «مادام سکرتری» را آمریکاییها ساختهاند که تا الان سه فصل از این سریال پخش شدهاست. این سریال درباره زندگی حرفهای و شخصی خانمی است که وزیر امور خارجه کشور آمریکاست. داستانسرایان این سریال مثل فصلهای قبلی این سریال، در قسمت سیزدهم فصل سوم دوباره به موضوع ایران میپردازند. جالب است بدانید که معمولاً این داستانها به فضای پس از برجام و درگیریهای ایران و رژیم صهیونیستی مربوط میشود؛ داستانهایی که گاه بیش از حد فانتزی و غیرقابلباور از آب درآمده، اما درحقیقت سناریوی تبلیغاتی رژیم صهیونیستی برای فرزندان ایران است.
آمریکاییها پیشنهاد میدهند
شروع قسمت سیزدهم فصل سوم سریال مادام سکرتری با موضوع پیشنهاد برای برگزاری یک بازی فوتبال بین نونهالان ایرانی و اسراییلی در کشور «اردن» ازسوی همسر «الیزابت مککورد» -وزیر خارجه- آغاز میشود. یک خاخام یهودی که طرفدار صلح بین ایران و رژیم صهیونیستی است، بانی این بازی دوستانه است؛ خاخامی که در ادامه داستان، زمانیکه در یک راهپیمایی با هدف صلح شرکت کرده، کشته میشود. همانطورکه میشود حدس زد، آدم خوبه ماجرا، خانم وزیر است که دوست دارد هرجور شده بین دو کشور توافقی برقرار کند. او با مقامات عالیرتبه هر دو گروه جلسه میگذارد و آنها را با هم رودرو میکند و خلاصه هرکاری که از دستش برمیآید، انجام میدهد تا دو کشور را برای صلح به توافق برساند و اینجوری به همه جهانیان کمک کند. البته همه حساب و کتابهای خانم وزیر درست از آب درنمیآید؛ مثلاً اردن بهدلیل نگرانیهای امنیتی، بازی فوتبال بین نونهالان ایران و اسراییل را لغو میکند، اما با تلاش خانم وزیر، بازی در یکی از محلههای شهر واشنگتن برگزار میشود. تماشاچیان ایرانی همچون عدهای غیرمتمدن نمایش داده میشوند و تماشاچیان اسراییلی مانند مردمان متمدن. درنهایت پس از آنکه یک گل زده میشود، نونهالان هر دو تیم در اقدامی غیرمنتظره و مصنوعی با خوشحالی یکدیگر را در آغوش میگیرند. درواقع این سریال مدعی است که نسل جدید ایرانیها و اسرائیلیها به دشمنی میان یکدیگر اعتقادی ندارند.
به این میگویند جنگ نرم
شاید با خواندن خلاصه داستان، یکجاهایی حرصتان درآمده باشد و یک قسمتهایی هم به ساده لوحی سازندگان این سریال خندیده باشید، اما حقیقت این است که سازندگان این داستانها خیلی هم سادهلوح نیستند و خیلی نرم و زیرپوستی در دل یک سریال تلویزیونی درحال نقشه کشیدن و توطئه هستند؛ نقشهها و توطئههایی که میشود اسمش را جنگ نرم هم گذاشت. بهعنوان مثال خانم وزیر در این سریال بهراحتی رییس جمهور ایران را ملاقات میکند. ایرانیها در داستان با اسرائیلیها در آتشبس بهسر میبرند و با مقامات این رژیم سر میز مذاکره مینشینند. از همه جالبتر شرط و شروط آمریکاییها و اسرائیلیها برای ادامه مذاکرات است. کنترل سلاحهای دفاعی، بیرون کشیدن نیروهای قدس از ۵ کشور و قطع ارتباط ایران با متحدینش، تعدادی از این شرطهاست که ایرانیها بهآسانی آنها را پذیرفته و با همهچیز کنار آمده و هرکاری میکنند تا رضایت آمریکا و اسراییل را بهدست آورند. اما اینها کافی نیست و تمام همّ و غم خانم وزیر، مسئله «به رسمیت شناختن قانونی و رسمی اسرائیل» ازسوی ایران است. وزیر خارجه آمریکا طی یک چانهزنی از رییس جمهور ایران میخواهد که دستکم ارتباط با حزبالله لبنان بهطور کامل قطع شود. رییس جمهور ایران نیز قطع ارتباط با حزبالله را مشروط به رسمیت شناختن برنامه هستهای ایران ازسوی اسرائیل و اعمال همان بازرسیهای هستهای در مورد اسراییل میداند. او تأکید میکند که این امر باید سریع و مؤثر باشد و در غیر اینصورت، آتشبس به پایان خواهد رسید. در پایان مکالمه، رییس جمهور ایران به خانم وزیر میگوید: «میوه نارسیده تلخ است. شاید خیلی زود بهسراغ دوطرف برای تحقق صلح آمدهای. ما اکنون برای صلح آماده نیستیم».
رؤیایی که به کابوس تبدیل میشود
هرچند این داستان تصویری غیرواقعی از ایرانیها را به نمایش میگذارد و درعوض آمریکاییها را مصلح جهانی و همهکاره به تصویر میکشد، اما درحقیقت از رؤیای رژیم صهیونیستی که به رسمیت شناخته شدن توسط ایران و سایر کشورهای مسلمان است، حرف میزند؛ رؤیایی که صهیونیستها برای موجه نشان دادن وجهه عمومیشان در دنیا به آن نیاز دارند، رؤیایی که هرساله با ابتکار امام خمینی(ره) در آخرین جمعه ماه رمضان، مورد هدف قرار گرفته و به کابوس تبدیل میشود.
نظر شما